این سلسله نوشتار را در هفت قسمت پیشین [بخش اول، بخش دوم و بخش سوم، بخش چهارم، بخش پنجم، بخش ششم و بخش هفتم] با انگیزه بررسی سینمای کمدی و تحلیل موقعیتهایی که منجر به استقبال مخاطب میشود؛ تا آنجا پی گرفتیم که ساختن آثاری مشابه با فیلم رکوردشکن «فسیل»، بدون توجه به ساختار فیلم و موقعیت اجتماعی زمان تولید و نمایش آن، سوءتفاهمی است که با تکیه بر تجربه گذشته به شکستی قطعی منجر خواهد شد.
استقبال مخاطب از یک فیلم، سوای موضوع و ساختار و اجزاء آن مانند قوت فیلمنامه، خلاقیت کارگردان، قدرت بازیگران و مهارت عوامل فیلم، به عوامل بیرونی تأثیرگذاری وابسته است که نشانههای آن را میتوان در فیلم ویژهای مانند «فسیل» با دقت بیشتری جستجو کرد. در اولین نگاه، تأثیر موقعیت کلی سینما و شرایط اجتماعی، به عنوان دو عنصر تعیینکننده در پرفروششدن این فیلم کمدی غیرقابل انکار است.
تجربه نشان میدهد که جدا از کیفیت فنی و بنمایههای سینمایی، بسیاری از آثار پرفروش سینمای ایران بهگونهای بازتاب دهنده گفتمانها و شرایط اجتماعی زمان ساخت و دیدگاههای سرکوفته پنهان در ضمیر ناخودآگاه جمعی مخاطبان خود بودهاند.
بر مبنای این دیدگاه یکی از دلایل مهم پرفروش شدن فسیل هم شرایط اجتماعی یکی دو سال اخیر است؛ به ویژه این که پس از رویدادهای اجتماعی سال گذشته، به خواستههای مشترکی برای ابراز اجتماعی آنها، در ضمیر مخاطبان دامن زده شده که ابراز اجتماعی آنها به نوعی تخلیه روانی و رها شدگی تعبیر می¬شود. نقد رویدادهای اجتماعی، هجو رفتار گروهی از آدمها، ابراز احساسات، بروز دادن آشکار شادیها، گوش دادن به موسیقی و مسائلی از این دست، بخشی از دلمشغولیهایی است که مخاطبان تشنه همراهی با آن هستند. از این رو، با تماشای این خواستههای درونی در فیلمی که قادر به تحریک همذاتپنداری آنها باشد؛ به وجد میآیند و در سالن سینما برایش هورا میکشد.
نباید از نظر دور داشت که در گام نخست، یک فیلم از دیدگاه ساختار سینمایی باید در وضعیتی باشد که بتوان آن را به عنوان «فیلم سینمایی» مورد ارزیابی و پذیرش قرار داد. با اندکی اغماض، فیلم فسیل از نظر ساختار سینمایی وضعیت قابل قبولی دارد. داستانش را در قالب فیلمنامهای ساده روایت میکند؛ چند ایده پذیرفتنی دارد که در مسیر قصه به خوبی جا میافتد؛ وقیح و هزلکننده نیست و… بهانهای خنده را از همان مبنای پنهان در ضمیر ناخودآگاه مخاطب میگیرد و متکی به مقایسه شرایط اجتماعی متفاوت در چند دهه اخیر آن را بازتاب میدهد؛ و گر نه شخصیتهایش بیشتر تیپهای شناختهشدهای هستند که مخاطب با شخصیتهای مشابه آن، کم و بیش در فیلمهایی مثل «مطرب» و «مردعوضی» روبرو شده و تیپهای تکراریاش را در انبوهی از فیلمهای کمدی به چشم دیده است.
سوای این ویژگیها، فیلم در نگارش فیلمنامه و ساختار کلی اثر از نوعی هوشمندی بهره گرفته که بر پایه آن به راحتی از نگاه سختگیرانه ناظران جان سالم به در برده است. یکی از خطوط قرمز نانوشته در باور ناظران سینما این است که رویدادهای چهار دهه اخیر از نوعی حرمت برخوردارند که نباید در فیلمهای کمدی به آنها خندید. ار این رو، رفتن به گذشته و خندیدن به آن دوران، میتواند راه فراری برای روایت طنز واقعیتهای اجتماعی باشد؛ تمهیدی که «فسیل» نه تنها برای گذشته، بلکه برای روایت رویدادهای مشابه قابل تکرار در همه دههها به خوبی از آن بهره گرفته است.
این عبور هوشمندانه فقط منحصر به مضمون و ساختار فیلم نیست. صرف هزینهای معادل سرمایه تولید یکی دو فیلم سینمایی برای تبلیغ «فسیل» در شبکههای ماهوارهای که حضور در آنها مجاز نیست؛ نوآوری دیگری است که به خوبی جواب داده و با معرفی فیلم به میلیونها مخاطب این شبکهها به عنوان تمهیدی اثرگذار، نقش قابل توجهی در ۲۰۰ میلیاردی شدن فروش این فیلم و ادامه این موفقیت داشته است.
از قضا، آنچه ممکن است موجب سوءتفاهم تعدادی از تهیهکنندگان و فیلمسازان برای سوار شدن بر موج پدید آمده از فروش این فیلم شود؛ تکرار مجموعه این نوآوریهاست؛ بدون فهم این نکته مهم که هر گونه نوآوری، بیتوجه به شرایط شکلگرفتناش، بر اثر تکرار خیلی زود کهنه میشود و خاصیت اصلی خود را از دست میدهد. دقیقأ به همین دلیل است که پیش از این بارها موجسواری بر پایه موفقیت آثار استثنایی، با شکست و ناکامی همراه شده است.
جلوه آشکار این نظریه را میتوان در اکران فیلم «شهر هرت» (کریم امینی- ۱۴۰۱) به وضوح دید؛ فیلمی که علیرغم داشتن ویژگیهای مشترک با «فسیل» به طرز چشمگیری از مرزهای فروش فیلم قبلی این فیلمساز دور مانده است.
آنچه در عنوان این سلسله نوشتار با عبارت «سینمای کمدی روی لبه تیغ» بر آن تأکید شده؛ بیم شکل گرفتن موج تازه فیلمهای کمدی شبیه آثار «شانه تخممرغی»، یا نمونههایی مانند «آس و پاس»(آرش معیریان- ۱۳۹۴) است که در جایگاه کپی کامل «پریزاد» (سیامک یاسمی– ۱۳۵۲) مضحکهای نازلتر از نسخه اصلی فیلمفارسی را به بهانه خندیدن به گذشته تولید و عرضه کرده است. این نگرانی بیشتر متکی به تجربه گذشته و ساختار آثار جدیدی است که همزمان با «فسیل» ساخته شده و مانند آن با تأخیر اکران شدهاند.
فروش فیلمهای در حال اکران «ارثیه فامیلی» (حامد رضی- ۱۳۹۹) با تبلیغ در شبکههای ماهوارهای و مژده بازگشت باشکوه بازیگر قدیمی «محمد متوسلانی» و «معجزه عشق» (محمدرضا ممتاز- ۱۳۹۹) با حضور «اکبر عبدی» در نقش تکراری شخصیت معمم، تأییدی بر احتمال راهافتادن موجی است که در صورت به راه افتادن، یک بار دیگر گونه کمدی در سینمای ایران را به قهقرا خواهد برد.
فروش استثنایی فیلمی با مشخصات «فسیل»، در شرایط متفاوت کنونی، چراغی است که فضای سالنهای سینمای مواجه با قهر مخاطب را در بهار ۱۳۹۲ برای مدت کوتاهی روشن کرده است. بدون تردید هیچ فیلم دیگری با این مضمون و ساختار، حتی با استفاده از تمهیدات تبلیغاتی مشابه قادر نیست؛ به این اندازه با مخاطب میلیونی ارتباط برقرار کند. بهکارگیری شاخصههای این اثر توسط فیلمسازان دیگر و تکرار آن حتی توسط سازنده همین فیلم، با تصور پرفروششدن و رکوردشکنی، در واقع خیال باطلی است که سینمای کمدی را به سوی آیندهای در گذشته هدایت میکند.
سینمای ایران برای رهایی از بحران کنونی و حرکت به سوی اعتلا، به تغییر نگاه سیاستگذاران فرهنگی، تعیین خط قرمزهای محدود و متناسب با ظرفیت سینما و بازنگری در عملکرد مسئولان نظارت و ارزشیابی نیاز دارد؛ عناصری که به فیلمسازان اجازه میدهد؛ بدون نگرانی از ممنوعیتها، رها از خودسانسوری و هماهنگ با پیشرفتهای فنی سینمای جهان، خلاقیت خود را با ساختن آثاری شایسته مخاطب فهیم ایرانی به تماشا بگذارند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است