به گزارش خبرنگار سینمایی صبا، علی اکبر عبدالعلی زاده نویسنده، کارگردان و منتقد سینما در یادداشتی به فیلم «بی مادر» ساخته سید مرتضی فاطمی که روز گذشته ۱۵ بهمن ماه در روز پنجم چهلمین جشنواره فیلم فجر در خانه جشنواره در برج میلاد اکران شد، پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«فیلمهای روز پنجم از چهلمین دوره جشنواه، فیلم فجر، نه چندان درخشان و ناامید کننده بودند.
تا اینجای کار، یادداشتهای یک ذهن زیبا علاوه برواکنش فیلمسازان و عوامل فیلم، پاسخگویی بنیاد سینمایی فارابی را در هزینه کرد و حمایت از فیلمهای حاضر در جشنواره، را برانگیخت و روابط عمومی این نهاد مهم سینمایی پس از مطالبه مطرح شده در یادداشت فیلم «لایههای دروغ» درصد مشارکت در فیلمها را در گفتوگو با خبرنگار صبا اعلام کرد. گرچه این میزان پاسخگویی کفایت نمیکند، اما شروع خوبی تلقی میشود.
فیلم «بیمادر» در جدول نمایش کاخ جشنواره در سانس اول و سوم قرار داشت، اما خوشبختانه مثل همیشه آن را بعد از فیلم «دسته دختران» و در سانس تکرار دیدم، چون براساس کیفیت این دو فیلم، تماشای دومی قبل از اولی خیلی بهتر از تماشای اولی قبل از دومی بود.
«بیمادر» اولین ساخته سید مرتضی فاطمی از چهرههای نام آشنای عرصه رسانه است که مدتی تهیهکنندگی و اجرا در تلویزیون را تجربه کرده و حالا در مقام کارگردان نخستین تجربه فیلم بلند سینمایی خود را در جشنواره چهلم رونمایی کرده است.
داستان حول محور رحم اجارهای و مصائب حواشی آن میگذرد، اما این همه ماجرا نیست و آنچنان که باید مثل همیشه بهانهای است برای بررسی یک موقعیت انسانی قابل پیشبینی و مملو از تکرار مشکلات حاصل از یک جامعه مانده در میان سنت و تجدد.
این بار هم مثل نمونههای پرتکرار سینمای ایران یک خانم دکتری با اصرار به همسرش میخواهد با بهرهگیری از رحم اجارهای طعم مادر شدن را بچشد.
اشکال کار اینجاست که قبلا هم تا نیمه راه رفته و پشیمان شده و همسرش یقین دارد این تصمیم تازه، برای زندگیشان جز دردسر چیزی ندارد و فیلم قدم به قدم این پیشبینی را به واقعیت تبدیل میکند.
مهروز با بازی پردیس پورعابدینی که از همسرش طلاق گرفته و یک پسر کوچک مبتلا به بیماری کلیوی دارد، در قبال تامین هزینه عمل کلیه توسط خانم دکتر، قبول میکند فرزند آنها را تا تولد حمل کند. مثل همیشه یک طرف ماجرا مردی تعصبی و بیمغز است که اینجا برادر مهروز است. خلاصه مثل همیشه ماجرا تلخ و تلختر میشود تا به تراژدی میرسد.
مهمترین مسئله فیلم در مرگ فرهاد، پسر مهروز و خطر مسمومیت بارداری و اجبار به سقط جنین در همان روزهاست.
سوژهای یک خطی که در نگاه اول و پیش از نگارش فیلمنامه، بدون تعارف به غایت برای هر فیلمسازی وسوسه برانگیز است. یک بزنگاه پرفشار برای حس مادرانگی اما عدم توازن میان موقعیتهای داستانی و تصمیمات بیدلیل و به شدت خارج از منطق داستان – خانم دکتر که پیشتر تجربه بدی از رحم اجارهای دارد و تاکید دارد زن در خانهای مستقل پانسیون شود باز هم زن را به خانهاش میآورد و همسرش را در معرض یک موقعیت حسی قرار میدهد و به راحتی همه چیز را در هم میریزد و به فنا میدهد – باعث میشود جهان فیلم مخاطب را درگیر و مشغول نسازد و فیلم «بیمادر» را در حد یک اثر متوسط، پایین بیاورد.
امیر آقایی تلاش کرده در مقام دکتر روانکاو و همسر، بازی تعریف شدهای ارائه دهد اما در این مقام، حضور چندان موفقی ندارد. حضور میترا حجار هم بر اساس عقبهای که در ذهن مخاطب دارد و بازی دست خورده و آشنایش با اکتهای ثابت از ابتدا بسیاری گرههای فیلم را لو میدهد.
پژمان جمشیدی اما با حضوری متفاوت سعی وافر میکند تا یک تجربه دیگر از تواناییهای خود را ثبت کند و اهمیت این رکوردزنی را میتوان از قبول نقش مکمل فیلم توسط این ستاره بیبدیل سینمای ایران فهمید. شاید فیلم «بیمادر» را بتوان فیلم او نامید، زیرا تنها چیز قابل توجه فیلم بازی اوست که گمان میکنم در کنار حضورش در نقش بازپرس فیلم «علفزار» باعث شود جمشیدی در دو بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین نقش مکمل جشنواره چهلم نامزد شده و از یکی تندیس به خانه ببرد.
فیلم در بخش شخصیتپردازی هم لنگان است. رفتارهای متضاد و خارج از منطق سکانس قبل و بعد و سرگردانی فیلم میان اولویت بخشیدن به شخصیتها باعث شده مخاطب با هیچ یک سمپات نشود.
فیلمبرداری هم در سطح عادی یعنی بینقص است اما کمکی به فیلم نمیکند چون اصولا فیلمنامه چنین اجازهای به آن نمیدهد.
نمیگویم این فیلم را نبینید اما اگر فیلم بهتری دم دستتان هست آن را ببینید! خانمها، اصلا نبینند بهتر است چون به شدت از دست خانم دکتر عصبی میشوند و حتما دهانشان به ناسزا باز میشود.
بالاخره خانم معمولا چشم دیدن دوست نزدیک همسر و دلمشغولی شوهر به شغلش و تماشای فوتبال توسط مردان را هم ندارند، بالاخره در قبال حضور یک زن در مقام مادر اجارهای فرزندشان قطعا خودشان را میبازند و کارهای ناسپند میکنند؛ خانم دکتر فیلم «بی مادر» شور این خصلت را هم در میآورد. یعنی اگر تصادفش با موتور به عنوان راهکار خواباندن شر نبود قطعا کار به دارالمجانین و… میرسید.
فیلم یک مورد حاشیهای اما آزار دهنده هم دارد؛ آن طره موی سپید مهروز – مادر اجارهای – که صورتش را به نگار دنیای خیال وصل کرده چرا اینقدر تغییر رنگ و حجم و مدل میدهد؟ در هر پلان دسته باریک موهای سپید جلوی سر او تغییر میکند. طراح گریم ایده داده تا شخصیت چنین و چنان شود ولی از پس مدیریت آن برنیامده و باعث میشود تمرکز بیننده به هم بریزد. توصیه میکنم در زمان اکران به هر ترتیبی که شده آن تار موی سپید به رنگ طبیعی خودش بازگردد.»
انتهای پیام/
There are no comments yet