«بادبادکباز» عنوان کتاب است. نمیدانم آن را بخوانم یا نه…تردید دارم. به نویسندهی کتاب که نگاه میکنم کمی از تردیدم کاسته میشود. و با توضیحاتی که انتشارات «نیلوفر» داده است، بیشتر به فکر میروم…زندگی کوتاه است. باید دقت کنیم چی میخوانیم، چه فیلم و سریالی میبینم و به طور کلی برای چه چیز یا حتی چه کس وقت میگذاریم…
نشر «نیلوفر» نوشته بود:
کتاب «بادبادکباز» اولین رمان نویسندهی مدرن افغانستانی ـ آمریکایی، خالد حسینی است. این کتاب را مهدی غبرائی از انگلیسی به فارسی برگردانده است. خالد حسینی متولد افغانستان است. پدرش به عنوان دیپلمات به پاریس اعزام شد. خانوادهاش پس از کودتای کمونیستی در افغانستان به ایالات متحده پناهنده شدند و از آن موقع تا به امروز در آمریکا اقامت دارند. معروفترین آثار او دو رمان بادبادکباز و هزار خورشید تابان هستند. کتاب بادبادکباز که در افغانستان با نام گودی پران ترجمه شده، تاکنون چندین جایزهی ادبی دریافت کرده است. به عنوان مثال میتوان به جایزهی ادبی بوکه ۲۰۰۴ و جایزهی ادبی الکس اشاره کرد. در سال ۲۰۰۷ از روی این کتاب فیلمی با همین نام ساخته شد. این رمان داستانیِ جذاب مربوط به زمانی است که خاندان سلطنتی افغانستان به یک باره سقوط کرد. شوروی سابق در امور داخلی کشور مداخله میکرد و گروه طالبان روی کشور مسلط شد. بُعد سیاسی این رمان خیلی کمرنگ است و تمرکز بیشتر روی احساسات و روابط میان مردم است. این رمان مشکلات و رنج افغانستان و مردمش را به نمایش میگذارد. از رسوم متفاوت در نژادهای متفاوت تا تناقض فکری مردم میان آنچه از گذشتگان آموختهاند و آنچه دنیای مدرن به آنها نشان میدهد. رمان زندگی امیر و حسن را تعریف میکند. دو پسری که با هم بزرگ شدهاند و دوستی عمیقی بینشان برقرار است، اما از دو دنیای متفاوت هستند. امیر اربابزاده است و حسن نوکر خانهی او. این کتاب داستانی تلخ اما جذاب دارد که خواننده را با شرایط زندگی در افغانستان آشنا میسازد.
انتخاب من هست و پیشنهاد و معرفی به شما…به گمانم بتوانم همذات پنداریهایی با شخصیتها و جهان قصه کنم…
There are no comments yet