این شما و این کتاب «انجمن ارواح غمگین» که نشر «میلکان» اینطوری ازش تعریف کرده:
آیا تابهحال احساس تنهایی یا اضطراب داشتهای؟ احساس اینکه به هیچجا تعلق نداری؟ انگار که… نامرئی هستی؟ اگر جوابت بله است، میتوانی ارواح همفکر و همزبان خود را در انجمن ارواح غمگین پیدا کنی.
این داستانِ یکی از آن روزهاست، همان روزهایی که بهقدری حالت گرفته است که بهزور میتوانی از تختخوابت بلند شوی، روزهایی که برایت سخت است حتی اتاقت را ترک کنی و وقتی بیرون میروی با خودت میگویی ایکاش در خانه میماندم. اما حتی بدترین روزها هم میتوانند غافلگیرت کنند.
وقتی روحی غمگینی که در یک مهمانی شلوغ تنهاست، روح غمگین دیگری را در آن طرف اتاق میبیند، آن دو تصمیم میگیرند با هم از مهمانی بیرون بیایند. اتفاقی که بعدش میافتد، همه چیز را تغییر میدهد.
آن شب انجمن ارواح غمگین را ایجاد میکنند، انجمنی سرّی برای افراد مضطرب و تنها، جایی برای کسانی که فکر میکنند به هیچجا تعلق ندارند.
نویسندهی این کتاب لیز مدینگز است که نفیسه خسروجردی آن را ترجمه و نشر «میلکان» منتشر کرده است.
تو هم بعضی روزها دلت نمیخواد از تختخوابت بیرون بیای؟
بابت یه چیز کوچیک اینقدر فکرهای منفی میکنی که برات به یه نگرانی بزرگ تبدیل میشه؟
سر بیارزشترین چیزها خودت رو سرزنش میکنی؟
ارتباط با آدمها و جمعهای شلوغ باعث میشه مضطرب بشی؟
توی جمع احساس تنهایی و نامرئیبودن میکنی؟
شاید فکر کنی فقط تو این احساسات ناخوشایند رو تجربی میکنی و هیچکس درکت نمیکنه، اما…
روحهای غمگین زیادی مثل تو هستن؛ روحهای مثل اسجی و جوراب (شخصیتهای این کتاب) که درکت میکنن و باعث میشن کمتر احساس تنهایی کنی.
There are no comments yet