دلاور دوستانیان کارگردان مستند «آهسته و آرام» که در سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارد در گفتگو با خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا گفت: این مستند که هشتمین فیلم من است درباره ورود انسانها به زندگی حیوانات و آسیبهای جدی جادهسازی و ویلاسازی و… است.
وی افزود: من سه هفته مانده به تاریخ ارسال آثار به جشنواره فیلم کوتاه تهران تازه شروع به کار کردم ولی توانستم فیلم را به جشنواره برسانم و از انتخاب آن برای حضور در جشنواره بسیار خوشحال هستم.
این فیلمساز جوان با اشاره به اینکه از ۱۲ سالگی مشغول عکاسی بوده و با توجه به علاقهای که به محیط زیست داشته سراغ مستند و آن هم سختترین بخش آن یعنی حیات وحش آمده است، توضیح داد: فیلمسازی درباره حیات وحش در ایران با کمبود امکانات و مشکلات و سختیهای زیادی همراه هست. در همین مستند «آهسته و آرام» وسایل حرکتی و عدسیها را خودم ساختم و بیست و چهارساعته زیر باران و در دشت مشغول فیلمبرداری بودم و حتی یکبار در جاده دوربینم زیر لاستیکهای ماشینی له شد که این هم از مشکلاتی است که در فیلمسازی با آن همراه هستیم.
دوستانیان درباره ایده فیلم خود بیان کرد: امسال مرداد ماه به یکی از دشتهای ایران رفته بودم و باران شدیدی شروع به باریدن کرد، به خانهای رفتم و روی دیوار خانه و بعد درختهای آنجا حلزونهایی را دیدم که ایده ساخت این فیلم را در ذهن من ایجاد کرد.
کارگردان «هینی مینی» درباره مکان برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران مطرح کرد: هرچند کیفیت پرده نمایش پردیس ملت خوب است اما خیلی دور و دسترسی به آن سخت است. امسال که گذشت ولی امیدوارم برای سال بعد جای دیگری مثل پردیس سینمایی چارسو را انتخاب کنند که باتوجه به موقعیت مکانی و مرکزیت آن دسترسی هم راحتتر ممکن میشود.
زهرا نیازی: «خانه روشنان» در ادامه سهگانهام است/ بلیتها رایگان نباشد
مهدی فردقادری: «لذتهای گناه آلود» بهترین تجربهام است/ نه به بلیت رایگان
کارگردان مستند «آهسته و آرام» در پایان درباره نحوه ارایه فیلمها در جشنواره فیلم کوتاه تهران، تهیه بلیت یا رایگان بودن آن نیز توضیح داد: به نظر من باید با هر ساز و کاری که ممکن است مخاطبان بیشتری را به سالنها آورد. اینکه بلیت فروشی بشود یا نشود مساله من نیست و نه موافق و نه مخالف آن هستم اما هیچ چیزی نباید از مخاطبان سالنها بکاهد.
در خلاصه داستان مستند «آهسته و آرام» آمده است: یک جفت حلزون در یک دشت زندگی میکنند و در یک روز بارانی یکی از آنها گذرش به جاده و شهر میافتد و اتفاقاتی پیش میآید…
محمد زکی زاده
انتهای پیام/
There are no comments yet