به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری صبا، دومین جلسه «صدای کلمات» به میزبانی پوریا عالمی و گلاره عباسی با مشارکت رادیوگوشه و سوینا (سینمای ویژه نابینایان) در کتابفروشی نشرچشمه کارگر برگزار شد.
در این جلسه، رامین بیرقدار، کتایون اعظمی و نیما رئیسی به همراه منتقد نابینا پرستو ولدخان حضور داشتند و درباره دو کتاب صوتی «مردی بدون وطن» اثر کرت ونهگوت و «زیر آفتاب خوشخیال عصر» نوشته جیران گاهان به بحث و گفتوگو پرداختند.
پوریا عالمی در ابتدای جلسه مبنای اصلی جلسات صدای کلمات را گپ و گفتی میان تولیدکنندگان اثر و مخاطبان آن ذکر کرد و گفت: در این جلسات بر آن نیستیم که راوی یک طرفه به وجود بیاوریم و برآنیم که خروجیهای تعاملی تولید کنیم تا مفیدتر واقع شویم.
پرستو ولدخان، منتقد نابینا به معرفی و نقد دو کتاب مورد بحث پرداخت و گفت: خواندن کتاب همیشه از لذتبخشترین تفریحاتی بوده که در زندگیم تجربه کردهام. در ابتدا میخواهم نقدی بر جلسات نقد کتاب داشته باشم و بگویم که نقد این دو کتابی که کیفیت بالایی دارند و در عین حال ربطی هم به هم ندارند، بسیار مشکل است چون این دو کتاب به لحاظ گونه ادبی هیچ شباهتی هم به هم ندارند و تنها شباهتی که توانستم بین این دو کتاب پیدا کنم، شخصیت اصلی هر دو کتاب است که در جهان خود غریبه و به مثابه دیگری در جامعهای اومانیستی-سوسیالیستی هستند. تفاوت شان نیز در این است که قهرمان رمان ونهگوت این دیگری بودن را انتخاب کرده اما قهرمان «زیر آفتاب خوشخیال عصر»، دیگری به دنیا میآید. در بین کلیمیان دنیا آمدن در کشوری که اکثریت با مسلمانان است در حقیقت انسان را در وضعیتی غریب قرار میدهد.
وی در ادامه بحث خود را معطوف به کتاب مردی بدون وطن کرد و یادآور شد: نسخه صوتی این کتابها میتواند در افزایش مخاطبان موثر باشد. این کتاب در سن پختگی نویسنده نوشته شده است. نویسندهای با دغدغههای صلح طلبانه، انسانی، زیستمحیطی که با روند افسارگسیخته ارزشهای بازار در جامعه سرمایهداری مخالف است. ونه گوت با آگاهی به این واقعیات این کتاب را می نگارد و طنز تلخ این کتاب نیز حاکی از همین دغدغههاست. ونه گوت در این اثر آشکارا با اسطورهسازی از پیشرفت در جامعه سرمایه داری مخالفت میکند و به دفاع از ارزشهای انسانی میپردازد و معتقد است که ارزشهای انسانی باید افسار پیشرفت را به دست بگیرد.
کتابهای صوتی برای کاهش اوقات مرده و تربیت گوش های فرهیخته
ولدخان در ادامه از ایده صوتی کردن این گونه کتابها استقبال کرد و پیشنهاد داد: کتاب صوتی برای نابینایان کاربرد خاص خودش را دارد و از ابتدای تولید آن به صورت آنالوگ بیشتر مخاطبان آن را نابینایان تشکیل میدادند اما کم کم با پیشرفت روند تولید و تبدیل فرایند تولید به دیجیتال این مخاطبان افزایش یافتند و دیگر محدود به جامعه نابینایان نیستند. هدف اصلی تولید این کتابها کاهش اوقات مرده است و در تمام تبلیغاتی که در ابتدا برای کتاب صوتی صورت میگرفت عنوان میشد که میتوان در زمانهایی که در مترو و اتوبوس و مسافرتهای شهری هستیم کتاب صوتی گوش کنیم. اما به نظر الان میتوانیم قدم بزرگتری برداریم و کارکرد این کتابها را به گونهای عمیقتر بررسی و معرفی کنیم و جدی تر به ماجرا نگاه کنیم. بیایید با تولید کتاب صوتی گوشهای فرهیختهتری تربیت کنیم. به عنوان مثال میتوانیم وجه شنیداری کلمات را با وسواس خاصی به گوش مردم برسانیم تا در گذر زمان اشتباهات رایج تلفظ بین مردم تصحیح شود.
رامین بیرقدار از کتابهایی جستارمحور برای شنیدن استقبال کرد و عنوان کرد: صحبتهای طولانی گوش را خسته میکند و تربیت گوش برای شنیدن کتاب بحث بسیار ارزشمندی است و میتوان از همین گوشهای تربیت شده به عنوان معیاری جهت انتخاب کتابخوانها استفاده کرد.
کتایون اعظمی، دوبلور و کتابخوان در ادامه بحث مطرح کرد: به نظرم معیار انتخاب کتابخوان بسیار مهم است و حتا میتواند کتاب جذابی را کسلکننده جلوه دهد و برعکس.
پوریا عالمی از کتابخوانهای حاضر در نشست خواست تا اگر نقدی بر کتابهای منتخبی که صوتی شدهاند، دارند آن را عنوان کنند و کتایون اعظمی در پاسخ بیان کرد: بعضی اوقات صدای کتابخوان لحن یکنواختی پیدا میکند. به نظرم لحن مساله مهمی است که کتابخوان ها باید در خوانش کتابهای صوتی مدنظر داشته باشند.
برخی الگوهای تولید کتاب صوتی برگرفته از نمونه های جهانی است
پوریا عالمی در ادامه این بحث نکاتی درباره مبنای کتابخوانی در جهان و الگوهای تولید کتاب صوتی مطرح کرد و گفت: برخی از الگوهای تولید کتاب صوتی برگرفته از مدل و نمونههای جهانی است. کتابخوانی در زبان انگلیسی چیزی مونوتون و یک خطی است و کتاب صوتی چیزی مانند رادیو نیست که خواب را از سر شما بپراند و موسیقی برای شما پخش کند. وقتی شما یک متن مونوتون شده را میشنوید همان اتفاقی میافتد که در خواندن، یعنی ذهن شما شروع به تصویرسازی میکند و اگر قرار باشد که لحن هایی مانند خشونت و … را نشان بدهیم از کتاب صوتی فاصله میگیریم و به نمایش رادیویی نزدیک میشویم. البته کتابهایی هست که نمیتوان مونوتون خواند. کتاب «مردی بدون وطن» متن پر کنایهای است در جهت به سخره گرفتن جهان و استثمار سرمایه داری.
وی افزود: جایی که ونه گوت ایستاده جایگاه نقد است و به نظرم رامین بیرقدار انتخاب خوبی برای خوانش این اثر است چون لحن ایشان لحنی به ذات کنایهدار است و به متن پر از دست انداختن وضعیت و پرکنایه ونه گوت مینشیند. نقدی که از جایی به بعد به طنز تبدیل میشود و من به نظرم رامین بیرق دار از پس خوانش این کتاب برآمده است. این کتاب یک کتاب خطی و فاقد تصویرهای ایجادکننده درام است. باید به لحن نویسنده در هر کتاب احترام گذاشت. برای صداپیشه و بازیگری مانند کتایون اعظمی هم لحن خاصی دادن به کاراکترها کاری ندارد اتفاقا چالش همان جاست که این فرد کتابخوان بتواند تمام این چیزها را کنترل کند. گلاره عباسی هم به عنوان بازیگر، خوب از پس این چالش برآمده و توانسته لحن سرد و یکنواخت میراندا جولای را به خوبی در صدا منعکس کند و توانسته تمام احساس را از خودش بگیرد و به لحن نویسنده وفادار بماند.
انتظار نمایشنامه خوانی از خوانش کتاب صوتی نداشته باشیم
عالمی در جمعبندی صحبتهای خود اظهار کرد: ما انتظارمان از کتاب صوتی نباید یک نمایشنامهخوانی رادیویی باشد. در کتاب هوتن شکیبا البته به نمایش پهلو زدهایم و این کار به دلیل پراکندگی کاراکترها و دیالوگهای موجود در قصه بود. نیما رئیسی هم در ادامه این روند به تیم رادیوگوشه پیوست و تا اینجا یکی از زمانبرترین کتابها را خوانده و چالش او هم همین تفاوت قائل شدن میان بازیگر و صداپیشه بودن بوده است.
نیما رئیسی در ادامه این بحث عنوان کرد: آخرین کتاب صوتی که خوانده بودم، ده سال پیش بود که این فعالیت پیش از همکاری با رادیوگوشه هم برای من بسیار مهم بوده است. به نظر من هم کتابهای جستارگونه مانند آلن دوباتن بسیار برای صوتی شدن مناسب هستند و مفهوم و جریان اندیشه کتاب در انتخاب من برای خوانش کتاب بسیار مهم است. همین مفهومهای شنیدنی است که یک اثر را برای صوتی شدن مناسب میکند. کتاب صوتی یک مدیای تازه است. به عنوان مثال اثر بینوایان را تا به حال به عنوان تئاتر و فیلم و نمایشنامه رادیویی و … تجربه کردهایم و حالا نوبت تجربه آن به صورت کتاب صوتی است. اما این سوال هم مطرح میشود که آیا ما باید کتاب را به صورت یک نمایشنامه رادیویی بخوانیم که خود یک گونه دیگر است.؟! اینجاست که باید طرحی نو دراندازیم. کتاب صوتی مدیایی جداگانه است و به عنوان مثال نمیتوان از موزیک متن برای تولید یک کتاب صوتی استفاده کرد چون تمرکز گوش باید بر شنیدن یک صدا باشد. پیشنهاد من برای خوانش کتابهایی مانند مغازه خودکشی استفاده از چندین صداست تا ایجاد لحنهای مختلف توسط یک نفر.
کتایون اعظمی در ادامه گفت: فضاسازی با موسیقی باید متناسب با لحن اثر باشد. در کتاب صوتی تنها صدا وجود دارد و اضافاتی که از این طریق به اثر وارد میشود، در نهایت این چالش را به وجود میآورد که آیا اصلا این اثر شنیدنی است یا بهتر است بیواسطه با آن روبهرو شد.
گلاره عباسی در پایان درباره خوانش کتاب صوتی گفت: تخیل را نباید از مخاطب گرفت. ما با دادن حس و حال خاصی به اثر نباید به این ورطه بیفتیم و این مساله در ارتباط با مخاطبان نابینا حساستر است. مخاطب باید خودش لوکیشن، رنگ و فضای اثر را تجسم کند.
در انتهای جلسه هم پرسش و پاسخ میان میزبانان و مخاطبان جلسه برقرار شد.
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است