به گزارش خبرنگار سینما صبا، کارگاه «بازیگری و کارگردانی در سینما» با حضور داریوش فرهنگ در سالن «سینما فردوس» موزه ملی سینمای ایران برگزار شد.
داریوش فرهنگ در ابتدای صحبتهای خود در این کارگاه گفت: هنرمندان مایه از جان میگیرند و خرد از خردورزی آغاز میشود. امیدواریم در مسیری که پیش رو داریم نلغزیم چراکه لغزش باعث عقب ماندگی و کهنه پرستی میشود . همین ابتدا از همه میخواهم بیاییم تا رویاهای خود را بزرگ کرده و بلند پروازی و همت بلند پیشه کنیم. بزرگانی چون بورخس و سعدی نیز بر این نکته مهم تاکید دارند. چند روز پیش در اخبار شاهد صحبتهای خانم مقبلی از فراز کهکشان ها بودم که به جوانترها توصیه میکرد تا موانع را از میان بردارند و به همت خود اجازه پرواز دهند. معمولی بودن چه در زندگی و چه در هنر شایسته نیست. یقین من این است که همه انسانها دارای استعداد هستند و این ارزش درونی باید پرورش یابد.
کارگردان «طلسم» ادامه داد: امروز میخواهیم از یک الفبای همگانی شروع کنیم. سینما دارای زبان و احساسات بینالمللی است. افرادی که میخواهند وارد کار هنر شوند، با عقل، شعور، اندیشه، احساس، روح و جسم رو به رو هستند و باید برای پرورش آنها تلاش کرده از یک دورنما برخوردار باشند.
داریوش فرهنگ ادامه داد: سینما یک هنر بینالمللی است و خلاف تئاتر و تصور عمومی، هنر عکسالعمل است. برای تقویت بنیانهای آن الفبایی وجود دارد. نقاشی به طراحی و موسیقی به نت نویسی نیاز دارد. همه میتوانند وارد بازیگری شوند اما برای ماندن در این حرفه خیلی کارها باید انجام شود و رنجهای فراوانی را باید متحمل شد و تا ابد در جست و جوی آموختن باقی ماند، چراکه این حرفه همچون اقیانوسی است که پایانی ندارد.
فرهنگ در ادامه این کارگاه گفت: در این حرفه پس از مدت طولانی یک نفر میتواند به نقطه اوج برسد اما نقطه پایانی وجود ندارد. حافظ شعری دارد که در آن میگوید از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت...شاملو نیز شعری دارد با این مضمون که بر سر هر چهارراهی چهارراهی است و در ادامه راه نیز چهارراههای دیگری وجود دارد. این مسیر ادامه دارد و باید بدانیم که از کدام جهت باید به راه خود ادامه دهیم. تجریبات انسان به او میآموزد از کدام مسیر باید طی طریق کند. از انجام سیاه مشق نمیتوان به جایی رسید اما تجربه به معنی یک قدم جلوتر رفتن است و به همین دلیل تکیه بر آن اهمیت بسیاری دارد.
کارگردان «دو فیلم با یک بلیط» افزود: در هر محدوده و اندازهای که هستید باید درصدد آموختن الفبای این هنر باشید. بهترین روش برای ورود به این حرفه و ماندگاری در آن، در همین نکته نهفته است. هنر یعنی برقراری ارتباط و ایجاد دیالوگ و اول باید بدانیم چه کسی چه چیزی میگوید، چرا و چگونه میگوید و در مقابل، ما چه میگوییم و چگونه باید جواب دهیم و اصلا چرا نیاز به پاسخ گویی داریم. سرعت انتقال و انگشت گذاشتن روی این احساسات مشترک دارای ریزه کاری هایی است که به تدریج به آن میرسیم. یک اتفاق ساده مانند افتادن برگ درخت یا تصویر آشیانه پرندهای که برای اولین بار میخواهد فرزندش را به پرواز درآورد، میتواند جرقهای برای ساخت فیلم باشد.
داریوش فرهنگ افزود: به قول عباس کیارستمی، چیزهایی که میبینیم و به سادگی از کنار آن رد میشویم، سرشار از نادیدهها هستند. او میگوید فیلم من وقتی تمام میشود تازه در ذهن مخاطب آغاز میشود. این جمله نتیجه یک عمر تجربه و شاعرانگی در نگاه کیارستمی به زندگی است. باید ذهنیت بخشیدن به ایدهها و نوع نگاه را تقویت کرد.
در ادامه کارگاه «بازیگری و کارگردانی در سینما»، داریوش فرهنگ در پاسخ به سوال یکی از حاضران مبنی بر اینکه از چه زمانی متوجه علاقه خود به بازیگری شد گفت: تقریبا همه مردم میخواهند بازیگر شوند. ممکن است در خلال این کار متوجه شویم که میتوانستیم نقاش با نویسنده خوبی شویم. بازیگری برای دیده شدن است. افراد احساس میکنند نگاه ویژهای دارند که میخواهند آن را با دیگری در میان بگذارند. من شیفته و دیوانه سینما بودم و از کلاس کلاس دوم ابتدایی این علاقه در من به وجود آمد. تمام مدت زمانی که هشت ساله بودم، در سینما گذشت. همسایهای داشتیم که به من گفت دوستی دارد که از روی پشتبام خانه آنها میتوانیم فیلمهای تابستانی را بدون صدا و موسیقی و از راه دور تماشا کنیم. اولین فیلمی که من را درگیر خود کرد، «مشعل و کمان» بود. پس از مدتی وارد سالنهای سینما شدیم. بلیت سینما آن زمان سی شاهی بود. رفته رفته دیدیم این سی شاهیها در حال مصرف شدن است و در مقابل چیزی به دست نمیآوریم. به فکرم رسید تا فیلمهایی که میدیدم را برای بچهها در مدرسه بازی کنم. آنقدر علاقهمند به این نمایش زیاد شد که معلمان هم به جای آنکه مشغول تدریس باشند، به من خیره میشدند. در آن زمان فیلمها نه دوبله بود و نه زیرنویس داشت، بلکه دارای میاننویس بود. در آن دوران عدهای بی سواد به سینما میآمدند و ما فکر کردیم که متن میان نویسها را برای آنها بخوانیم و از این طریق پولی به دست آوریم .
داریوش فرهنگ ادامه داد: گاهی دو فیلم با یک بلیط میدیدیم که همین موضوع بعدها عنوان یکی از فیلمهای من شد. یک روز در سینما بودم که یکی از همکلاسیها من را صدا زد و گفت که پدرت فوت شده است. من چنان غرق فیلم بودم که حضور او را احساس نکردم. همان زمان ناخواسته اشکی از چشمم فرو افتاد و دستم خیس شد. به دلیل آنکه مرتب به سینما میرفتم، در کلاس دوم ابتدایی رفوزه شدم. بعدها به این وسوسه کودکی پاسخ دادم و عاقبت وارد این حرفه شدم.
کارگردان مجموعه «سلطان و شبان» درباره فرآیند جذب سرمایه توسط هنرجویان فیلمسازی گفت: این مسئله در تمام دنیا و همواره دغدغه جوانهایی بوده است که به فیلمسازی علاقهمند هستند. باید بدانیم که سرمایه اصلی خود ما هستیم. اسپیلبرگ که این روزها شهرت و درآمد هنگفتی دارد، با فلاکت و مشکلات بسیار توانست فیلم اول خود را بسازد. آب وقتی به راه میافتد هر نوع سدی را میشکند. امروزه شرایط تکنیکی در سینما رشد قابل توجهی داشته است و با دوربینهای دیجیتال به سادگی میشود فیلم ساخت.
فرهنگ افزود: در تمام این سالها یک بیت شعر سرلوحه همیشگی من بوده است: تو خود پای در راه نه و هیچ مپرس خود راه گویدت که چون باید کرد…. وقتی وارد مسیر میشوید، راه را پیدا خواهید کرد. بدانید که با ترحم سرمایه جذب نمیشود و را یافتن آن از طریق توجه است. باید حرفی برای گفتن، چیزی برای دیدن و رفتاری برای انجام دادن داشته باشیم.
داریوش فرهنگ درباره اصول اساسی ساخت یک فیلم گفت: تکنیک در سینما از حیث اهمیت در آخرین مرحله است. من ظرف دو روز میتوانم همه تکنیکهای سینمایی را به شما یاد دهم. اما اصل در سینما، تکنیک یا سبک نیست. سبک یعنی ساده ترین روش برای بیان یک مطلب. در سادگی، حصول و ناب بودن نهفته است و نباید سادگی را با واژه آسان اشتباه گرفت.
فرهنگ درباره مسئله نبودن تنوع ژانری در سینمای ایران گفت: گاهی سرمایه گذار و تهیه کننده این موضوع را نمیپذیرد و این مسئله از روز ازل در سینمای ایران وجود داشته است. اینکه چگونه در این شرایط فعالیت کنیم، مشکل من بعد از نیم قرن کار حرفهای است. یک مسئله ازلی و ابدی وجود دارد و آن این است که چه فیلمی بسازیم که هم خود آن را دوست بداریم، هم تایید شود و هم مخاطب از آن استقبال کند؟ رویکرد کلاسیک به این معضل پاسخ داده است. «کلاسیک» به معنای تعادل، توازن و تناسب است. این سه کلمه را جدی بگیرید و روی آن فکر کنید.
این بازیگر سینما در ادامه گفت: آیا فکر میکنید بزرگان و نوابغ ادبیات ما به راحتی شعر گفتهاند و نبوغ خود را به رخ کشیدند؟ اینگونه نبوده است. نوابغ نیز همه این مسیرها را طی کردهاند. در حرفه سینما، همیشه ناملایمات بیشتر بوده و به خصوص در شرایط امروزی اوضاع پیچیدهتر شده است. تنها دو راه وجود دارد. یا باید همچنان کارکرد و یا تسلیم شد. کتابها و فیلمهایی وجود دارند که توانستهاند با وجود همه دشواریها، راه خود را باز کنند. من فیلمی به نام «طلسم» در ژانر دلهره و گوتیک ساختهام که حال و هوای سنگینی برای سینمای ایران داشت. هدفم از ساخت «طلسم» این بود که راه متفاوتی را تجربه کرده و بتوانم برای دل خود و مطابق با سلیقهام اثری را تولید کنم. امروزه چنین کاری بسیار مشکل است. متاسفانه اگر از پاورقی نشریات فیلمنامهای نوشته شود مخاطب بیشتری جذب فیلم میشوند تا اثری که در آن شعر و شعور است. مانند کمدیهای مبتذل که این روزها از آن بسیاراستقبال میشود. مشکل از جایی آغاز میشود که قیاسی وجود ندارد. ما نمیگوییم فیلمهای اینچنینی نباید وجود داشته باشند، اما باید آثار دیگری هم ساخته شوند که مخاطب خود از میان آنها انتخاب کند.
داریوش فرهنگ درباره چگونگی رسیدن به نگاه شخصی و ایدههای بکر گفت: من هیچ وقت با اکثریت موافق نیستم. اینکه هم رنگ مخاطب و جمعیت شویم، هیچگاه سلیقه من نبوده است. ما نمیتوانیم فکرهای مبهم داشته باشیم. برای بهره بردن از ویژگیهای ممتاز و عبور از تکراری نشدن، کارهای زیادی را باید صورت داد. یک فرم تکراری راه به جایی نمیبرد. برای انجام این کار، اول باید خود را در آینه ببینیم تا بدانیم مسلح هستیم یا خیر.
داریوش فرهنگ سینما را همچون سفری دانست که دارای مبدا و مقصد است و ادامه داد: در میان این راه تنهایی، رنج، گرسنگی، هوای بد و ناخوش وجود دارد. بنابراین یا باید تسلیم شرایط شد و یا مبارزه کرد و در جست و جوی پیدا کردن راه بود. هرگز نباید تلاش کنیم تا قدمهای بزرگ برداریم. برای مثال فیلم ساختن درباره خلقت به دلیل آنکه مفهوم بزرگیست، الزاما باعث شکل گیری یک اثر فاخر نمیشود. در این حرفه تماشای فیلم، کتاب خواندن، نقاشی و عکس دیدن به یکدیگر مربوط است و بر روی کیفیت خروجی نهایی موثر است .
داریوش فرهنگ درباره ویژگیهایی که یک بازیگر باید واجد آن باشد نیز گفت: همه چیز برای یک بازیگر لازم و ضروری است. ورزش، خوب دیدن، هماهنگ کردن زبان بدن با احساسات برای او بسیار مهم است. مواردی چون بهره مندی از آمادگی جسمانی مطلوب روزی در بازیگری به کار میآید. پس ضروری است تا آسان از کنار هر مسئلهای عبور نکنید.
فرهنگ درباره پروسه ساخت یک فیلم که باید از جانب کارگردان رعایت شود نیز گفت: برای کارگردانی یک فیلم باید فکر و ایده را تقویت کرد و با فراد مورد اعتماد، آن را در میان گذاشت تا با مفهوم دیالوگ کردن آشنایی پیدا کنیم. پیش از هر چیز به فکر تغییر خود باشید نه جهان. آنقدر باید بنویسم تا به به آنچه میخواهیم دست پیدا کنیم. نمیشود یک نفر همه کاری را بلد باشد اصلا دلیلی برای این اتفاق وجود ندارد. هیچگاه در اندیشه فتح قله نباشید، بلکه این مسیر صعود است که میتوان از آن آموخت.
این بازیگر تئاتر افزود: سینما یعنی توجه به جزئیات. سینما به معنای حذف کردن است. هنری که چیزی به این جهان اضافه نکند، ارزشی نخواهد داشت. اگر نمیتوانید به این جهان بیفزایید، حداقل چیزی هم از آن کم نکنید.
داریوش فرهنگ درباره کارکرد فیلمنامه در تولید یک فیلم نیز گفت: فیلمنامه یک کتاب راهنما و یک مشت حروف مرده روی کاغذ است و بس. باید دید چه فلسفهای وجود دارد که قصد داریم آن را در یک فیلم طرح کنیم. در سینمای ایران تنها تعدادی هستند که دارای نقطه نظری خاص و ویژه میباشند. فیلمسازی اتفاق پیچیدهای نیست. اینکه به نقطه نظر و جهانبینی ویژهای دست پیدا کنیم مسئلهای است که اهمیت دارد.
فرهنگ ادامه داد: یک بازیگر اول باید به این نکته توجه کند که چه چیزی را به چه کسی، چگونه و چرا میگوید. این نکته کلید واژه بازیگری است. بازیگر اگر این چند کلمه را بداند، به جان مایه کار پی میبرد. کاراکترها انواع مختلفی دارند و دارای ریزهکاریهایی هستند که اگر بازیگر متوجه نباشد، کارگردان آن را با او در میان میگذارد.
فرهنگ درباره نسبت میان تکنیکهای فیلمسازی و مقوله بازیگری گفت: به عقیده من بازیگر نباید درگیر لنز و موقعیت مکانی دوربین باشد. چراکه به مرور زمان و بر اثر تجریه به تکنیکها آگاه میشود. این تمرکز، سرعت عمل و به کار گیری ظرافت در بیان مطلب است که برایش اهمیت دارد. بازیگر به تدریج و در گذر زمان و با کسب تجربیات گوناگون به آگاهی میرسد. گاهی دانستن ریزه کاری تکنیکی به ضرر بازیگر است. او باید به دنبال احساسات نهفته خود در بازی باشد تا بتواند عاطفه درونی فیلم را پیاده کند.
فرهنگ با بیان اینکه به جمله «بازی برای دوربین» اعتقادی ندارد افزود: یکی از منتقدان سر صحنه فیلمی از جان فورد که نابغه سینما بود رفت تا رابطه او با دوربین و بازیگرها را ارزیابی کند. جان فورد به فیلمبردار نمیگوید از چه لنزی استفاده کند. بلکه قصه را تعریف میکند و نقطه نظر خود را شرح میدهد. بازیگر یا از دکوپاژ آگاهی دارد یا نه. اما به مرور زمان از آن آگاهی پیدا میکند.
فرهنگ در این باره اضافه کرد: زندگی و عاطفه درون فیلم است که اهمیت دارد و بازیگری مقابل دوربین، جمله درستی نیست.
فرهنگ درباره معیار انتخاب بازیگران برای یک فیلم نیز گفت: هر کارگردانی راه و روش ویژه خود را دارد. برای من مهم نیست که کدامیک از بازیگران بیشتر اهل مطالعه بوده یا زیباتر است. برای من ملاک اصلی انتخاب یک بازیگر، مناسب بودن آن فرد برای نقش است. اگر بازیگری برای یک نقش مناسب نباشد، بهترین بازیگر جهان هم کاری را از پیش نخواهد برد.
داریوش فرهنگ در پاسخ به سوال یکی از حاضرین در خصوص تمرینهای شخصی بازیگر در استفاده از بیان و لحن و چگونگی رسیدن خود به چنین کیفیت ویژهای گفت: قوت بیان در من نتیجه سالیان دراز کار بر صحنه تئاتر است. من قبل انقلاب تعمدا تنها به تئاتر مشغول بودهام. من معتقدم صدای خوب و بد نداریم. صدای هر کس، شخصیت اوست و این شخصیت صدا است که اهمیت دارد. یاد گرفتهام که در سینما بیجهت نباید بلند صحبت کرد.یکی از نکات مهم بیان، تلفظ کلمات است. بازیگران حرفهای حال حاضر تلفظ بدی دارند. باید حروف تمام و کمال بیان شوند. هنرپیشهای که متوجه گفتار خود نباشد، در شنیدن هم مشکل خواهد داشت. مکثها تامل، تمرکز و توجه یک شخصیت را میسازد. کلمات باید شمرده شده ادا شوند. تئاتر بهترین فرصت برای آموختن بیان است تا فرد با زیر و بم احساسات بشری آشنا شده و بتواند آن را صیقل دهد. باید از صداهای غیر آرتیستیک و غیر هنرمندانه پرهیز کرد و شرط اول آن، تلفظ دقیق و کامل یک کلمه و حروف است.
داریوش فرهنگ درباره تمرینهای شخصی در بازیگری نیز گفت: در سینما هر کس روش خاص خود را دارد. من با هنرپیشه مقابل تمرین میکنم تا یک ساز ناکوک نواخته نشود. ما تا ابد نیاز به آموختن و تمرین کردن داریم. اگر اینطور نباشد، آغاز سقوط رقم میخورد. در سریال «سلمان فارسی»، من نقش یک ناخدا را بازی کردهام. کشتی این مجموعه در ابعاد واقعی ساخته شده و برایش دریاچه ای مصنوعی در حوالی شاهرود تدارک دیده شد. سلمان کاری در مقیاس هالیوود است. من در سرمای استخوان سوز این شهر به صورت مداوم تمرین میکردم.
فرهنگ در ادامه گفت: در بخش کارگردانی هم دکوپاژ بهترین تمرین برای یک کارگردان است که چگونه صحنه آرایی کرده و بتواند حرکات و رفتار دوربین را با حس درونی فیلم هماهنگ کند.
داریوش فرهنگ در ادامه این کارگاه گفت: امروز دیگر کسی تلویزیون نگاه نمیکند و تمایلی به آن وجود ندارد و چرایی این مسئله را همه میدانند و به آن اذعان دارند. امروز تلویزیون برای کودکان است تا نصیحت شوند.
داریوش فرهنگ ادامه داد:برای بازیگری هیچ وقت دیر نیست. همیشه زود است. باید همواره به خود فرصت تراش خوردن و صیقل یافتن دهیم. شکست در این حرفه بیشتر از موفقیت حاوی نکاتی برای آموختن است. شما زمین میخورید و این مهم نیست. اصل بر بلند شدن است که حرکت بعدی را رقم میزند و این یعنی موفقیت.
داریوش فرهنگ در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: هر فیلم مانند یک سفر است تا مقصد بعدی که دوباره آغازی دارد و فاقد پایان است. میان این مسیر، سرشار از آموختنیهاست. سینما یعنی حذف کردن. به یاد بیاورید که سینما در ایران چگونه آغاز شد و پیشینیان چگونه این راه ناهموار را هموار کرده و به ما تحویل دادند و ما هم باید همین کار را انجام دهیم. در این حرفه تعداد رنجها بیشتر از لذتها است. البته گاهی رنجها مایه لذت هستند. به ندرت در سینمای ایران افرادی وجود دارند که عاقبت بخیر شده باشند.
فرهنگ ادامه داد: در گذشته تئاتر و سینما منبع الهام یکدیگر بودند و امروز ادبیات هم به آن وارد شده است. تئاتر پایگاه فوقالعادهای برای آموختن خودسازی و تمرین است و به همین دلیل است که میگویم پایه کار تئاتر است اما این مدیومها بسیار متفاوت هستند.
داریوش فرهنگ درباره دیگر تفاوتهای تئاتر و سینما گفت: در تئاتر بیشتر با کاراکتر رو به رو هستیم. در صورتی که در سینما خود شخص بازیگر برجسته است. در تئاتر به اندیشه و افکار هملت کار داریم اما در سینما بازیگر آن نقش مهم است. شخصا معتقدم همه چیز از صفر شروع میشود. در سینما تجربهای چون اشتغال به حرفه منشی صحنه، در رشد و تکامل یکی فیلمساز بسیار موثر است و نباید بدون هیچ پیش زمینهای وارد کارگردانی شد. در سینما برای بهرام بیضایی در فیلم «باشو غریبه کوچک» دستیاری کردم و آنقدر آموختم که به من اعتماد بنفس فعالیت به عنوان یک کارگردان را داد. البته پیش از ساخت فیلم بلند تجربه ساخت سریال «سلطان و شبان» را در کارنامه داشتم.
داریوش فرهنگ درباره نگارش فیلمنامه نیز گفت: باید خلاصه طرح از ابتدا تا انتها نوشته شود و پس از آن جرقههای مربوط به آن پیدا میشود. در قدیم ظهور عکس آیینی داشت و رفته رفته یک عکس در فرآیندی ظهور میشد تا عکس کامل شود. این اتفاق درس بزرگی برای فیلمنامه نویس و کارگردان است تا بداند چگونه باید خلاصهای از آنچه را میخواهد داشته باشد. فیلمنامه در حکم یک قطب نماست که اگر نباشد، شیرازه امور از هم میپاشد.
فرهنگ در پایان درباره تجربه بازیگری و کارگردانی توامان نیز تاکید کرد: من یاد گرفتهام که وقتی بازی میکنم به خود اجازه ندهم که دانش کارگردانیام مزاحم بازیگری من شود. در بازیگری خیلی بیشتر توانستم عصیان ها و ناگفته های درونی خود را نشان دهم. شرایط ساخت یک فیلم بسیار پیچیده است و هنوز نتوانستهام فیلم دلخواه خود را بسازم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است