محمد ساسان مدیر مرکز تولیدات سینمایی سازمان سینمایی سوره در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، در بحص «آسیبشناسی سینمای ارگانی» ضمن پاسخگویی به برخی انتقادات و شبهات رسانهای پیرامون این موضوع به ارائه نقطهنظرات خود پرداخت.
محمد ساسان، مدیر فرهنگی، کارگردان، تهیه کننده و مستندساز سینما و تلویزیون، کار حرفهای خود را از تلویزیون آغاز کرده و سال ۱۳۹۷ برنامه «ماهنشان» به عنوان تهیه کننده فعالیت داشته است. او تهیه کنندگی فیلم مستند سپیده کاشانی و کارگردانی فیلمهای مستندی چون «به سوی آسمان» و «وضعیتسیاه» را در کارنامه دارد و در جشنوارههایی چون جشنواره مردمی فیلم عمار و جشنواره فیلم ۱۰۰ عضو هیات داوران بوده است. او پیشتر مسئول فیلمنامههای حوره هنری بوده و امروز، مدیریت مرکز تولیدات سینمایی سوره را برعهده دارد.
****مشکل عمده صنعت سینمای ارگانی ما چیست که غالبا خروجیهای با نگاه خوش بینانه فیلمهای متوسطی هستند و غالبا نه نظر منتقدان را جلب میکنند، نه مخاطبان را جذب میکنند و نه در اکران جهانی یا فستیوالها ولو رویدادهای فرهنگی منطقه، حرفی برای گفتن دارند… آیا مشکل از نبود تخصص وسلیقه و شناخت در سفارش دهنده است؟ آیا انتخاب کارگردان و تهیهکننده اشتباه است؟ آیا غفلت از فیلمنامه نویسی به خروجی کار لطمه میزند؟
-این سوال که خود میتواند چند سوال باشد، برخی انگارهها را بصورت پیشفرض به عنوان یک حکم قبول شده یا محکوم به پذیرش گرفته و حالا ما با قبول آن، باید به پرسش احتمالی پاسخ دهیم. و آن انگاره اینکه با نگاه خوشبینانه فیلمهای سینمای ارگانی ما در واقع فیلمهای متوسطی هستند و نظر منتقدان را جلب نمیکنند. همچنین در اکران جهانی و فستیوالها و رویدادهای فرهنگی هم حرفی برای گفتن ندارند. حالا بر همین مبنا پرسش شده که آیا این مشکل از نبود تخصص، سلیقه و شناخت در سفارش دهنده است. به عنوان مثال ما در سازمان سینمایی سوره به دلیل عدم تخصص مقصریم، یعنی یا تهیهکننده و کارگردان را اشتباه انتخاب کردهایم، یا اینکه از فیلمنامهنویسی غافل بودهایم! خب اساساً میشود خیلی راحت به چنین سوالی پاسخ داد که من مفروض شما را قبول ندارم، به خاطر اینکه مثالهای نقض قابلتوجهی به این سوال وجود دارد، و یا اینکه این انگاره ها را بصورت یک پیش فرض قطعی درنظر نگیریم و راجع به آن حرف بزنیم؛ از همین منظر من فکر میکنم که این موضوع باید به صورت یک مباحثه مطرح شود تا بتوان دربارهاش بهتر صحبت کرد چرا که آن فضا، اگر رو به روی مصاحبهشونده کسی باشد که با او بحث کند و پاسخ شکل بگیرد، ذهن فعالتر میشود. اما به طور اجمالی، باید بگویم ارزیابی از سینمای ارگانی لزوماً به این شکل نیست و چند پاسخ نیز برایش وجود دارد، اول آنکه در این سه سالی که من در سازمان سینمایی سوره بودم و در سالهای پیش از آن هم که تاریخ تولیدات سینمایی حوزه هنری شهادت میدهد، به هر حال اتفاقات بسیار درخشان و خوبی هم در فضاهای تولید آثار سینمایی رقم خورده است، اما در این تحلیل چند نکته را باید مدنظر داشت. ما از سال ۱۴۰۰ تا امروز حدوداً ۱۱ اثر تولید کردیم و اغلب این آثار در جشنواره فیلم فجر اقبال خوبی داشتند و جوایزی را کسب کردند که شناسنامه آن آثار نیز معلوم و مشخص است و حداقل اگر بخواهیم راجع به دوره مدیریتی جدید حرف بزنیم، حتما روند رو به رشد ارزیابی میشود. چند نکته بیرونی را هم باید در نظر داشت. وقتی که ما صحبت از سینمای ارگانی میکنیم، اولاً داریم صحبت از ژانرهایی میکنیم و گونههای سینمایی را وسط میکشیم که در فضای سینمای بخش خصوصی، عمدتاً کسی به سمتش نمیرود و این دست آثار -حالا به دلایل متعدد-تهیه نمیشود که مهمترین دلیلش هم بحث گردش مالی پروژههای اینچنینی است. در واقع اساسا در فضای سینمای خصوصی و تولیدات غیرارگانی، خیلی از این ژانرها و گونهها آزموده نمیشود که حالا اگر این رویکرد وجود داشت، در مرتبه بعد میشد راجع به آن نظر داد که آیا مثلاً در سینمای بخش خصوصی فلان اثر تولید شده، موفقتر از فلان فیلم ارگانی بوده است یا خیر!
شاید در طی این سالها تنها بتوان یک فیلم را نام برد که در ژانر تاریخی ساخته شده و میشود در این تقسیم بندی راجع به آن اظهار نظر کرد، فیلمی که امسال اکران شده و آن هم محصول سینمایی مشترکی است (پروژه سریال یا فیلم سینمایی «مست عشق») که آن هم به زعم بنده تنها اقبال گیشه پیدا کرده است. اما ما نمونه دیگری نمیتوانیم از سینمای خصوصی و به غیر از سینمای ارگانی، تولید شاخصی را در این گونههای خاص از فیلم مثال بزنیم و مقایسه کنیم. پس ما اگر در مقابل سینمای ارگانی، سینمای بخش خصوصی را در نظر بگیریم، اصلاً آن جا در این گونه، اثری تولید نشده و فضایی شکل نگرفته که حالا بسنجیم که ارگانیها ناموفق بودند یا موفق؟ و اگر مثلاً این مضمون در دست سینمای غیرارگانی و فضای بخش خصوصی بود، موفق میشد! پس این نکته باید حتماً لحاظ شود؛ یعنی دو مسئله غیرقابل قیاس را نباید قیاس کرد و به این نتیجه رسید که تولید فیلم کمدی یا یک گونه خاص در گیشه سینما را که عمدتاً در اختیار بخش خصوصی است، موفقیت محسوب میشود؛ و فیلم ارگانی که اساسا از ژانر و گونه دیگریست و حتی در نگاه جهانی هم ممکن است از سطح پایینتری از استقبال برخوردار باشد و خیلی از فیلمها در واقع بودجهشان با فروششان نه تنها همخوانی ندارد، بلکه ممکن است ضرر هم داشته باشند، مطلقا شکست خورده است. خیر! این یک مسئله غیرقابل قیاس است.
***برخی کارشناسان نسبت به نبود تخصص کافی در ارگان ها برای تولید فیلم نقد دارند. این تحلیل را چقدر قبول دارید؟
از این منظر به هر حال خیلی از آنهایی که در همان سینمای خصوصی کار میکنند و نظر میدهند و مشاور هستند، کسانی هستند که ممکن است در مجموعههای ارگانی و دولتی هم مثل شوراها حضور داشته باشند و در آن فضاها هم نظر بدهند و ناظر کارها باشند یا حتی نویسنده و کارگردان کارها باشند. یک جمع و فضای شناخته شدهای در سینمای ایران هست که واقعا نمیشود با این حکم پیش رفت و به فاکتورهای متعددی دیگری هم بستگی دارد. به هرحال با در نظر گرفتن تخصص نسبی در فضای مدیریت سینمای ارگانی و تجربهای که وجود دارد، میتوان گفت اگر آثاری واجد ایرادات و اشکالاتی هستند یا از کیفیت خوب برخوردار نیستند، طبعا مدیران و مجموعههای بالاسری مطلع هستند و خبر دارند این آثار در کدام نقاط افت کیفیت کردند و چه مسیری برای آنها طی شده است. اما باید در این خصوص با بضاعت فعلی سینمای ایران سخن گفت و این بضاعت صرفا به مدیران، ارگان ها و اداره کنندگان این سینما محدود نمی شود. آن بضاعت، هنرمندان و تولیدکنندگان را هم شامل می شود. به هرحال بعد از نسل اول درخشانی که در سینمای ایران بعد از انقلاب پدید آمد و فیلمسازان بزرگی از آن بیرون آمدند، معدود هستند کسانی که از آن جمع بتوانند فیلمهای سرپا بسازند. ای بسا که همین ارگانها و مجموعههای فرهنگی با تأسی از فضای غالب بر اهالی فرهنگ و هنر، کارهایی به برخی از این اساتید با تجربه و سنوسال دار که در گذشته کارهای خوبی هم خلق کرده بودند، سپردند، اما نتیجههای تازه آنها عجیب شد. چراکه بر اثر بالا رفتن سن نیز آن اساتید دیگر بعضا نتوانستند آثاری همتراز و همکیفیت با آثار گذشته خود خلق کنند و بعضی از آثار حتی به آثار غیرقابل تماشا و به یک معنا کمدی ناخواسته بدل شد و درنهایت در جشنواره فجر یا جشنوارههای دیگر مورد نقد قرار گرفت.
پس این مسئله بضاعت از آن مسائل مهم قابل بحث است که یک مدیر چه میزانی انتخابهای متعدد دارد و چقدر نیروی انسانی در اختیار دارد تا یک اثر در گونه سینمای ارگانی خلق کند. آن نسل دوم هم که علی الخصوص بر سینمای اجتماعی تمرکز کردند، نسلی هستند که عمدتا می پسندند با سینمای ارگانی کار نکنند یا آثاری که با سلیقه سینمای ارگانی همخوان باشد را حاضر به تولیدش نیستند. این مسیر در ذهنیت ارگان هم به همین شکل تجربه شده که طبعا به دلیل آزمودن و تجربههای متعدد به این نتیجه رسیده با بعضی از سلیقهها و فکرها همخوان نیست. در نسل سوم سینمای ایران پس از انقلاب هم، به غیر از معدود موارد درخشانی که من از نام بردنشان پرهیز میکنم، هنوز بضاعت سینمای ایران را به شکل خوبی توسعه کافی نداده است.
***قبول دارید که انتظارها از «سینمای ارگانی» تولیدات تشکلها و نهادها بالاست؟
-بله، مسئلهای که باید در نظر گرفته شود این است که همه از سینمای ارگانی یا از ارگان حمایت کننده و سرمایهگذار، انتظار دارند. حتی خیلی از مطبوعات و اهالی رسانه و دوستانی که بعداً ادعاها و سوالات اینچنینی مطرح میکنند، خود از کسانی هستند که دائماً طلب میکنند از مجموعه ارگانیک که آقا چرا با فلانی کار نمیکنید، آیا حق فلانی نیست که بعد از سالها که یک فیلم به او داده شود؟ خب اولا سینمای ارگانی بر مبنای وظیفه ذاتی حمایت خود یعنی حمایت از سینماگران و هنرمندان، باید چرخ تولید را بچرخاند و مهمتر از اینکه به هر حال ممکن است گاهی آثار ضعیفی خلق شود، این هست که تولید این گونهها و ژانرها در جهان که گونههایی متفاوتتر از سینمای تجاری و خصوصی هستند، باید جریان داشته باش تا ارتقا یابد.
مثلاً از سوی فیلمسازان، حالا تهیهکنندگان و هنرمندان و حتی نویسندهها این طور مطرح میشود که آقا به هر حال شما پول نفت و پول بیتالمال در دستتان است، آیا قرار نیست که از من حمایت کنید؟ خیلی مواقع مدیران در این فضا باید تصمیم بگیرند و بر مبنای حمایت از یک هنرمندی رفتار کنند. حتی من یادم است که یکی از این هنرمندان نسل اول انقلاب که بعد از سالها فیلمی ساخته بود که خیلی هم فیلم بدی در آمده بود و حتی تمسخر شد، عدهای گفتند که چرا اینطور با او برخورد شد و باید مراعات او را کرد، از سویی گفته شد همین که این فرد اثری را تولید میکند در واقع مبنای زندهبودن آن هنرمند و موجب حس بهتر داشتن او میشود و باید زحمتهای سالهای جوانی او را پاس داشت و چنین رفتار حمایت گری باید با هنرمندان داشت. لذا در برخی موارد به هرحال مجموعهها تحت چنین رویکرد و تصمیماتی قرار میگیرند که هرچند اشکالاتی بر فیلمنامه یا کیفیت اثر وارد میدانند، اما باید حمایت کنند و این وظیفه تنظیمگری با آنهاست. من در دوره مدیریتی خود سابقه ندارم چنین اتفاقی افتاده باشد اما طبعا در یک مجموعه مثل بنیاد سینمایی فارابی که به طور عام حمایت از تولید در سینمای ایران را بر عهده دارد، سعی میکند، فیلمنامهها را ارتقا دهد و آن کاری را که میتوانند در جهت ارتقای کیفیت اثر بکنند و آن را بهبود ببخشند، اما خب ممکن است که همان هنرمند مقاومت داشته باشد یا ممکن است که درنهایت توان آن هنرمند تولید یک اثر متوسط باشد.
یکی دیگر از همین دست مسائل همین بحث مقاومت هنرمندان است و اینکه سعی میکنند که در مقابل فضاهای مدیریتی و نظارت و آرا و … مقاومت داشته باشند. این نکته البته آمیخته با ذات هنری افراد است و اصلاح و نقد را درباره آثار خود برنتابند.
***در مورد بحث غفلت از فیلمنامهنویسی که البته معضل کلی سینمای ایران است چطور؟
درباره این بحث، ما حداقل سعی کردیم که با توجه به اینکه حوزه هنری مرکز تولید فکر، کتاب، رمان، اندیشه و روایت است، به سمت موضوعات اقتباس برویم و تا جایی که بتوانیم از خلق فیلمنامههای اورجینال پرهیز کنیم و از منابع اقتباسی واقعی استفاده کنیم. به نظرم میرسد تا حدی موفق بودیم، اما دوست داریم آن را بیشتر توسعه دهیم چراکه الگوی اقتباس، الگوی دقیقتری است که به مسیرهای پیشبینی شده بهتری میرسد. میتوان با اقتباس این تشخیص را داد که فیلمنامه از یک سطحی پایینتر نیاید، چراکه برگرفته از یک قصه و داستان جدی در تاریخ شفاهی یا رمانی تاثیرگذار است. واقعاً حداقل در مجموعه خود ما این فضا را نداریم که از فیلمنامه غفلت داشته باشیم و تلاش می کنیم با اضافه کردن کارشناسان و بحثهای متعدد و طولانی و با ورود به جزئیات به لحاظ فنی و گرفتن مشورت از بزرگان، تشکیل گروه های تحقیقی و توسعه داستان، این فرایند را بهبود ببخشیم. لذا تمام تلاش را داریم که در سازمان سینمایی سوره به تولید فیلمنامههای غنیتری برسیم. البته خیلی جاها این مسیر به ایدههای درخشان میرسد و مضامین درست با پیشنهادات درست فنی در فیلمنامهها آثار گنجانده میشود ولی با مقاومت از سوی هنرمندان روبرو میشود. به هر حال باید مسئله تعامل بین هنرمندان و مدیران به شکل بهتری صورت گیرد. ما چالش هایی در این زمینه و ظرفیت های موجود داریم. به هرحال گاهی تهیهکنندهای هست که مولف نیست و با اصلاحات همراه نمیشود، اما فراهمآورنده بسیار خوبی در پشتصحنه و تولید برای جذب امکانات یا بازیگر است، و گاهی بلعکس. اینها هم از مصائب این مسیر است.
*** در کشورهای صاحب صنعت سینما، غالبا اگر ارگان سفارش ساخت فیلم میدهد، به شاخصههای کیفی، سرگرمکنندگی، بیان عمیق و غیر شعاری و دوری از ارائه پیام گلدرشت توجه میکند. مشکل سینمای ما در این بخش چیست؟
-ما با یک مسئله روبهرو هستیم که منشعب از فضای اجتماعی و سیاسی ماست. اول اینکه مثلاً وقتی درباره آمریکا به عنوان یک کشور صاحب صنعت سینما صحبت میکنیم، باید به این بپردازیم که نسبت تولیدات قابل دیدنشان نسبت به کل آثارشان چقدر است؟ امروز از طریق نرمافزارها و پلتفرمهای استریم و مشاهده آنلاین آثار نمایشی و ویدیویی میتوانیم بفهمیم که چه حجم بالایی آثار به دردنخور در هالیوود موجود است و آثاری که مصرف داخلی دارند و میشود به آنها هیچ توجهی نکرد و هیچ نگاهی نداشت. مثلاً باید سنجید که آن آثار یا آثاری که حالا در جشنوارههای خودشان صاحب جایزه میشوند و در آن جامعهها پرمخاطب میشوند، نسبتشان با آثار بیکیفیتشان چقدر است؟ این مقایسه در آن کشور که تداوم تولید در صنعت سینما برایش تعریف شده، یک معنا دارد و در کشور ما معنایی دیگر. حال اگر بخواهیم با تسامح سینمای ایران را صنعت بدانیم، اینجا به لحاظ تولید، تعداد آثار تولید شده در یک سال در نسبت تعداد سالن سینما و امکانهای نمایش فیلم، به اندازه کشورهای اصلی نیست و صنعتی برخورد نمیشود و فکر میکنم که اینگونه نمیتوان به راحتی قیاس کرد.
اما این نکته که در تولیدات ارگانی از مستقیمگویی بیشتر بهره برده میشود درست است اما به نظر من به سمت درامپردازی رفتهایم که این حرفها در این بستر بیان شود و نسبت به گذشته رشد قابل توجهی وجود داشته است. همین رویکرد، نشان از ارتقای شناخت مدیران و هنرمندان از سینماست اما در کل، تحلیل این وضعیت ناشی از فضای سیاسی و اجتماعی است. به هر حال متناسب با مضمونی که قرار است آثار در فضای سینمای ارگانی، حاکمیتی و دولتی خلق شوند، روشهای تولید و روشهای بیانی توسعه نیافته است، چرا که ممکن است بعضی از فیلمسازان اصلاً موافق با گفتن و روایتکردن حرفی در آثارشان نباشند. لذا محتمل است که همین کمآزمودگی، موجب خلق نمونههای گل درشت شود یا نمونههای قابل قبول کمی در این فضا وجود داشته باشد. به هرحال فیلمسازی که میخواهد از یک فضای بخش خصوصی در سینمای حاکمیتی کار کند، از برچسب سفارشیکاری و همکاری در سینمای ارگانی هراس دارد و این پرهیز موجب میشود راهکارهای پیمودنی برای رسیدن به چنین معانی کمتر وجود داشته باشد. حداقل من در تجربه خودم و در سازمان سینمایی سوره تا جایی که میتوانیم، اراده مان این است که بیان هنرمندانهای برای مضامین و موضوعات و اهدافمان پیدا کنیم و همه تلاشمان بر این است. باز هم تاکید میکنم که مقاومت برخی هنرمندان در این مسیر که «من بلدم» بخشی از مشکل است و حتی برخی بعد از نمایان شدن اشکال، عرف است که اشکالات را بر دوش سازمان حمایتکننده یا نهاد تاییدکننده فیلمنامهشان میگذارند، گویی تاکنون توسط آن نهاد آثار درخور توجهی تولید و پخش نشده است. درواقع به نوعی آدرس غلط دادن است، چراکه به نظرم یک اثر ارگانی حاصل تلاقی دو سمت ماجراست و در موارد خطا، مقصر دو طرف هستند و حتی گاهی هنرمند به طور جدی ممکن است به اثر خود لطمه بزند.
*** تولید عمده فیلمهای سال توسط نهادها و ارگانها چقدر آسیبزاست؟ اساسا سینما را میشود به شیوه تلویزیون مدیریت کرد؟ چرا بخش خصوصی، داوطلبانه و خودجوش سراغ مضامینی نمیرود که مورد تایید مدیریت سینماست؟
-من فکر نمیکنم در کلان سینمای ایران ویترین سالانه به این شکل باشد که عمده فیلمها توسط نهادها و ارگان های دولتی ساخته شده باشد. هرچند ممکن است در جشنواره فیلم فجر چنین تصویری شکل گرفته باشد اما در بحث کلان، این نیست. اما نکته مهمی اینجا وجود دارد و آن هم این است که ممکن است در صنعت نشر تمایل اهالی صنعت این باشد که دولت از آن فضا بیرون برود و ناشران در همه شئون به طور کاملاً خصوصی بتوانند رفتار کنند. اما دقیقاً در سینما برعکس است و سینماگران با وجود اینکه ممکن است که بیان هم نکنند، اما علاقهمندند که پای ارگان، حاکمیت و دولت به سینما باز باشد. چراکه به جهت رشد و پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی نوین در جهان با یک افولی مواجه بوده است و این طلب خیلی از تولیدکنندههاست که مجموعههای ارگانی در فضای حمایت سینمای ایران حضور جدی داشته باشند.
اما اینکه حالا گفته شده سینما را میشود به شیوه تلویزیون مدیریت کرد، باز من تصور این را ندارم که تلویزیون حداقل از سال گذشته یا سال قبلش که سینما به شدت به سمت فیلم پرفروش رفته – که حتی خطر مرگ ژانر و گونه را احساس کردیم – و وقتی که مدیریت بالادستی سینما در سازمان سینمایی در مدلهای اکران تصمیم میگیرد که فیلمهای کمدی زیاد در فصلهای اکران داشته باشد، این خودش باعث میشود که به طور طبیعی سالندار تمایل به اکران فیلم کمدی دارد و چون این تنظیمگری انجام نگرفته است، در واقع فیلمهای غیرکمدی حالا یا فیلمهای حاکمیتی حالا یا آن فیلمهای با ژانرهای خاص، مثل تاریخی و دفاع مقدس و این چنینی با اقبال روبرو نمیشوند یا سانسهای بد به آنها داده میشود، و لذا آن فضایی که درخور و مستحقش هستند، در اختیارشان قرار نمیگیرد. در این سالها اتفاقاً مدیریت سینما حداقل در چرخه اکران که چرخه آخر هست و بر فرایندهای تولیدی هم اثر جدی میگذارد، به نفع سینمای خصوصی بوده است، مخصوصاً بعد از کرونا که دیگر اراده بر این قرار گرفته که عدد فروش در سینمای ایران بالا برود و حتی به آثار غیرکمدی به غیر از چند مورد سینمای اجتماعی، اجهاف صورت می گیرد. این موضوع مهمی است و باید به آن توجه کرد. لذا من این چنین نمیدانم مدیریت تلویزیونی را در سینما. و میگویم مثلاً خیلی از این جنس فیلمها به خاطر اکرانهای بد ضربه میخورند. درنتیجه ذائقهسازی هم برای مخاطب صورت میگیرد و مخاطبی که سالها فقط فیلم کمدی ر سینما می بیند و در دسترسش قرار دارد، به این عادت می کند و بعد دیگر به راحتی ژانرها و گونههای دیگر را انتخاب نمیکند که تماشا کند. اما اینکه چرا بخش خصوصی داوطلبانه و خودجوش سراغ این مضامین نمیرود، یک دلیلش این است که بخش خصوصی به آن مضامین، ممکن است نگاههایی داشته باشد که مورد تایید سینمای ارگانی یا حاکمیتی نباشد. یعنی مثلاً به پدیدهها، نگاه نقادانه داشته باشد یا از یک زاویه به شدت شخصی و غیرمنصفانه به موضوعات نگاه کند که تفاهم برانگیز نباشد. اما نکته مهمتر آنکه بخش خصوصی چون به فکر سود و زیان خود است، در این چرخه ذائقه سازی طبعا ترجیح میدهد که ورود به ژانرها و گونههایی کند که فروشش تضمین است و خودش تمایل دارد و طبیعتا در این مسیر کار سخت تر را انتخاب نمی کنند. یعنی به این فکر نمیکند که یک فیلم پرفروش تاریخی جذاب در سینمای خصوصی کشور تولید کنیم. گرچه که راجع به آن سخن زیاد گفته میشود ولی من فکر نمیکنم عملش مطابق با حرفش باشد و دوستان در عمل به سمت مولفهها و راههای رسیدن به آن حرکت نمیکنند.
در سوال اول شما یک موضوعی را هم راجع به جشنوارهها و تبلیغات مطرح کردید که چطور توفیق ندارند. من گمان میکنم نگاه متفاوتتری در فضای معرفی و تبلیغ فیلمهای ارگانی به نسبت آثار تجاری باید لحاظ شود. یکی از این موارد تبلیغ تلویزیونی و اعلام اکرانها و آگاهیبخشی به مخاطبان در این مسیرهای متعارف است. بر همان مبنا که صنعت سینما به معنای غربی آن نداریم، اساسا یک اثر حتی متوسط، به همان میزانی که درخور شأن خودش است و امکان نمایش در بسترهای مختلف را دارد، اگر جدی گرفته شود میتواند حداقل سرمایه خود را بدست بیاورد، اما این ظرفیتها فعال نمیشود و به خوبی از آن استفاده نمیشود. آثار به راحتی پس از تولید رها میشوند. تهیهکنندگان با وجود اصرار مدیران، چون سرمایه را خود تأمین نکردهاند، به راحتی آن را رها میکنند و به این فکر نمیکنند که در بسترهای مختلف می توان به اکران و نمایش فیلم فکر کرد و پول درآورد. همین نسبت را درمورد گنجینهها و آثار برگزیده و شاخص داریم که در کشورهای صاحب سبک سینما با احیای نسخههای فیلمهای ماندگار، مخاطب را مجدد به سمت این آثار میکشانند. در دنیا سعی می شود از همه ظرفیتهای نمایش بهره کافی گرفته شود. درخصوص جشنوارهها و اقدامات حضور فیلم ها در جشنوارههای خارجی، جشنوارههای سطح A دنیا که امروزه به شدت سیاسی هستند. در مورد اخیر حتی فرش قرمز جشنواره کن به صحنه عرضه مدلینگ دسته چندم ایرانی که در آثار ضعیف تلویزیونی ایفای نقش میکرده است، بدل شده است. یا اصل تجلیل از شخصی مثل رسولاف یا اتفاقی که برای فیلمی مثل «عنکبوت مقدس» رقم خورد، همین موضوع را نشان میدهد. با چنین برخوردهای سطح پایین سیاسی، این فستیوالها حتی دیگر خالی از شخصیتهایی چون عباس کیارستمی است و از دیدگاه من، شرکت و دیده شدن در آنها دیگر خیلی افتخار خاصی ندارد. ضمن اینکه بسیاری از جشنوارههای آلترناتیو در دنیا وجود دارد، که اتفاقا میتوانند با اینگونه فیلمها و مضامین ارتباط خوب برقرار کنند، اما خب بسیاری از پخشکنندگان به سمت این فیلمها نمیروند. همین مسائل پخش نظیر اکرانهای بینالمللی از آن دست مسائل جدی و عمده است که بدان توجه کمتری میشود. نظیر توجه به نمایش فیلم ها در کشورهای مسلمان و عربی که متاسفانه این امکان اساسا برای عمده فیلمهای ما فعال نمیشود که ارزیابی صورت گیرد.
در آخر باید بگویم که به هرحال حتما ضعفهایی از سوی نهادها و ارگانهای حاکمیتی وجود دارد و حتما ملاحظات جدی درمورد برخی مضامین وجود دارد که ممکن است دست مدیران و هنرمندان را برای پرداخت درست به آنها ببندد. یا ممکن است در برخی مجموعهها و ارگانها سواد کافی وجود نداشته باشد و همین موجب خلق آثار بیکیفیت در آنها شود. اما فکر میکنم در کنار گفتن این سخنان و مطرحکردن این سوالات با این پیش فرضها، باید به همه این منظرها و زوایا که من سعی کردم شما را به دیدن آنها فرابخوانم، هم باید توجه کرد. درنهایت امیدوارم این گفتگو، منظر تازهای بگشاید و گرهای در مسیر گفتگو حول سینمای ایران بگشاید.
فاطمه شوقی
گفتوگو با سیدمحمد حسینی | چرا «سینمای ارگانی» تقبیح میشود؟ / از لکنت سفارشدهنده و نظام مندرس شورایی تا آفت رقابت کمی!
گفتوگو با محمدتقی فهیم | «کیفیت» مسئله اصلی سینمای ارگانی است/ گلوگاهی به نام «فقدان تخصص»
گفتوگو با محمود گبرلو | معضلی بهنام فهم نادرست از سینما / هدف ارگانها جشنواره و کسب جایزه نباشد
گفتوگو با سعید مستغاثی | فیلم کمدیسخیف یک امتیاز منفی دارد و فیلم ایدئولوژیک ضعیف دهها امتیاز منفی
There are no comments yet