در این کتاب میخوانیم که چطور ذهن داستانجوی ما از تجربههای اولیهی خود معنای زندگی را شکل میدهد؛ چرا داستانهای اولیه شکست میخورند وقتی قدم در مسیر رشد خود میگذاریم...
«حکومت نظامی» یا شهربندان، استعارهایست از دوران حکمروایی یکی از این ددمنشان روزگار که قانونش گرفتن جان انسانهاست و به جا گذاشتن ویرانهها پساز زوالش.
این موضوع اصلی صحبت ماست. زنم آه میکشد: «البته این برای ما سخت است، ولی تا وقتی او درست و حسابی روی پای خودش نایستاده، وظیفه داریم کمکش کنیم. پسرک در مملکتِ غریب است و مواجبش زیاد نیست…
آدمها میگویند «در تماس خواهیم بود» درصورتی که دیگر خبری ازشان نمیشود. میگویند از دست تو ناراحت نیستند ولی هستند. میگویند دوستت دارند در حالی که ندارند.
نویسنده نهتنها در این نمایشنامه بلکه در برخی آثار دیگرش نیز به مضمون مرگ و سوگ توجه خاصی نشان میدهد و آن را بهشیوهای تلخ و طنزآلود به تصویر میکشد.